- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
پـریـشـانم پی درمـان دردم راه میافـتم به یـاد لحـن فـرزنـد رسـول الله میافـتم همان لحنی که شیرین بود و لذت داشت تکرارش دلم قرص همان وعده است یاد ماه میافتم هزاران سکـۀ دنیا نمیارزد به دیدارش گـدایش بودم از اول به پای شاه میافتم که دستم را بگیرد، بر سرم دستی کشد شاید موجه گردم، و در صحن طوسی آه میافتم به من گفتند دیوانه پریدی یا که نه گفتم: رضایم اوست روزی دست خاطرخواه میافتم سپردم دست او آیندهام را چون که میدانم به دست من اگر باشد درون چاه میافتم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
مـن کـیـسـتـم گـدای گـدایـان این درم گر پا نهم به جای دگر خاک بر سرم روزی اگر بناست از این در جدا شوم از هم جدا شوند سر و جان و پیکرم مـحــتـاج دام و شـیـفــتـۀ دانــۀ تــوأم هر چـند در حـریم تو کم از کـبـوترم زوّار عـارفـنـد بـه حـقّ تـو یـا رضـا ای وای من که از همه بیمعرفت ترم بر پـادشـاهی دو جـهـان نـاز میکـنم از آن خوشم که بر در این خانه نوکرم مهر تو گشت شیرۀ جان و روان روح از لحظهای که شیر به من داد مادرم فـیض زیـارت تو و آلـودهای چو من گر لـطف تو نبـود نـمیگـشت بـاورم هرکس که دشمن است تو را دشمنش منم حــتّــی اگـر بــود پــدرم یـا بــرادرم از صـدق و پـاکی پـدر و مـادرم بود گـر عــاشـق پـیـمـبـر و آل پـیـمـبـرم یک عمر از تو گفتم و خواهم که وقت مرگ خـیـزد رضا رضا ز نفـسهای آخرم پای مـرا بـبـند که پـابـنـد خـود کـنـی دست مرا بگـیر که مسکـین این درم من «میثمم» که با همه بیدست و پائیم جـز دار عـشق تو نـبـود دار دیگـرم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام
این روزها دارد زمین بـوی خراسان شد آسـمان هـم خـادم کـوی خـراسـان هرکس گره دارد به کارش دست دارد امروز و هر روز دگر سوی خراسان خیل ملک جاروکـش صحـن و رواقِ خورشـید هـشتم مـاه دلجـوی خراسان اخـتـر ببـین با شـوق آمـد تا که شـایـد خادم شود در برج و باروی خراسان اعجاز کرد و شهره شد بر هر دو عالم تصویـر و یـاد و نـام آهـوی خـراسان یـکـبـار دیـگـر از امـامــم یــاد کـردم تـنـهـا فـقـط تـو پـنـجـره فــولاد داری تنها فـقـط تو صحـن گوهـرشاد داری سلطان تویی عالم غلامت حضرت شاه تـنـهـا خـودت ارگ رضـا آبـاد داری یک لشکر از حور و ملک خدمتگزارت جـای کـمـیـتـه؛ لــشـکـر امــداد داری آقا تو اعجازی که کردی در کسی نیست تـنـهـا تــو مــأوا در دل صـیـاد داری گـفـتی سه جا آیم سراغـت بهر یـاری مـن هــم غــریـبـم نـیـت امــداد داری جـان جـوادت نـام من را هم صدا کن دست من و دامان تو خورشید هـشـتم چـشم من و احسان تو خـورشید هشتم بـیـمارم و سـوز تـبی در دل نـشـسـته درد من و درمـان تو خـورشید هـشتم هفت آسمانها را رصد کردم کسی نیست هـمـپـایـۀ عـنـوان تو خورشـید هـشتم حـاتـم دخـیـل دامن تو مـانـده عـمری شـاید شـود مـهـمان تو خورشید هشتم خیل ملائک هر یکیشان خـیره مانده بـر عـزّت دربـان تو خـورشید هـشتم خُـدام کـویت جـمـلـگی نیکو سرشتـند تو آسـمانی منصب استی پر نخـواهی خورشید عـالـمـتابی و اخـتر نخواهی تو آرزوی هر صدف در عـمق دریـا در ثـمـیـنی تو خودت گوهر نخواهی داری عزیزی چون جوادت مظهر جود با بـوی زهـراییِ او عـنـبر نـخـواهی وقتی رقم زد هرچه حق بر آن رضایی کرسی و دیهیم و خدم لشکر نخواهی روی سـیـاه آوردهام بر درگـه دوست ای وای بر من گر مرا نوکر نخواهی شاهد فقط جسم است تو جانی و جانان سلطان علی موسیالرضا شاه خراسان
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ما آبـرو زِ دَرگـهِ سـلـطان گـرفـتـهایم سـرمـایـۀ مـحـبّت و ایـمـان گـرفـتهایم مـا ســائـلانِ کــوی امــامِ کــرامـتــیـم روزی زِ دستِ شاهِ خراسان گرفتهایم دل را گـرِه به پنـجـره فـولاد او زدیم حاجات خود به دیـدۀ گـریان گرفتهایم دل مُـردهها کنارِ حـرم زنده دل شوند با بوسه از ضریحِ رضا، جان گرفتهایم حُکـمِ ضمانـتِ رضوی را به الـتماس وقتِ سحر چو آهوی حیران گرفتهایم زمـزم جـوابِ مسـتیِ مـا را نـمیدهـد چون جام را زِ ساقـیِ مستان گرفتهایم هـر سـال ما براتِ زیـارت به کـربـلا بعد از سفـر به مشهـدِ ایران گرفـتهایم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام
من بیدل آمـدم که تو دلـدار من شوی غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی شـادم که در حـریـم تو افـتاده بـار من آیا شـود ز لـطف، خـریـدار من شوی خود را ز راه دور کشاندم به کوی تو دلخـسـته آمـدم که مـددکـارِ من شـوی هر طـور لایـقـم، بـزن؛ امـا نـمیروم این بـار آمـدم که فـقـط یـار من شـوی عـمـرم به بـاد رفـتـه به داد دلـم برس من آمدم که مـونس من، یار من شوی آقـاییام هـمـیـشه ز سُـلـطانیِ شماست یک عمر نوکرم که تو سالار من شوی خوانم میان صحن تو تا روضۀ حسین گـویا که از وفـا تو گرفـتار من شوی پـیـچـیـده بـاز در حـرم تـو صدای من دست شماست روزی کربو بلای من
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام
من با تو زنـدگی نکـنـم؛ پـیـر میشوم بیتو من از جوانی خود سیر میشوم من در شعاع پرتو شمسُ الشُّموسیات بیاخـتـیـار پـیـش تو تـبـخـیـر میشوم آئـینه کاری حَـرَمـت ذرّه پـروریست من در رواق چـشم تو تکـثیر میشوم در صحن کهنه سوی تو کردم نماز را اینجـاست آنکه لایـق تـکـبـیر میشـوم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ابـری سـیـاهـم، لـکـهای در آسـمـانـم سـنگـین شده بـر شـانـهام بـار گـرانم میبـارم و میبـارم و میبـارم از نو جاریست بر روی زمین اشک روانم با هر نسیم کوچکی این سو و آن سو دنــبــال رد خــانـهات بـیخــانــمـانـم خورشید این گنبد بگو با من چه کرده است؟ شبنم به شبنم طرحی از رنگین کمانم چــشــم تــرم اذن دخـــول آمــدن داد بـایـد کـه قـدر اشـکهـایـم را بــدانـم امـشب بـه صحـن تو پـنـاه آوردم آقـا آیـا اجـازه مـیدهـی ایـنـجـا بــمـانـم؟
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
یا ربِ وقـت سحـر تـقـرّب شبهاست رو به کریـمان زدن عبادت لبهاست بـستـر بیـمـار وعـده گـاه طـبیب است خیـری اگر میدهند برکـت تبهاست نـوکـر گــمــنـام هـم بـنـام شـد ایـنـجـا آنچه مهـم نیست پیـش یـار لقبهاست سـِیـر الـهـیِ اهـل عــشـق هــمـیـشــه رحمت ذیالقعدههاست لطف رجبهاست ذکـر رضـا قـنـد کـرده تـلـخـی مـا را شهد نبات است اینکه بین رطبهاست مـادرم آمـد مــرا بـه دسـت رضـا داد آبــرویـم را خــریــد خــانـهاش آبــاد! محـضر سلـطـان میآورند اگـر دست میشکنند عاشقان به شوق نظر دست سفـره گـشا تا رضاست سفـره نـشـینم ضـامـن آهــو، نـوشـتـه روی نـگـیـنـم پشت سـر زائـران دعـاسـت، دعـایت دلـخـوشی دعـبـل است خـاک عـبایت روی دو چـشـم ترم قـدم بـزن ای ماه تـا که مـطـهـر شـود شـبـیـه قـدمـگـاه آمــدم ای شــاه بــا نـشـان و نـشــانـی پـیـش تـو بـاشـد دلـم به حـکـم امـانـی نــالــۀ ان کــنـتَ بــاکـیــاَ بـــزن آقـــا سـیـنـه بـر آن شـاه بـیکـفـن بـزن آقـا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام ( ایام زیارت مخصوص حضرت)
صـدای گـریۀ آرام زائـری خـسـتـه صدای پیـرزن و نالـههـای پیـوسته نـگـاه میکـنـم و اشـک هـام میریـزد هرآنکه آمده اینجا به دل دعـا دارد به لب طنین خوش آهنگ یا رضا دارد خـدا زیـاد کـنـد این هـمـه گـدایـش را کنار حوض، که اذن دخول میخوانم همان دمی که به درگاه شاه مهمانم حرم نگو، که بهشت خدای منان است قدم قدم به تو نزدیک میشوم انگار تـمام خـاطرهها باز میشود تکـرار رسیـدهام دم حـوض حـیاط گوهـرشاد گرفته رو به حرم، کودک مریضش را سپرده دست شما دختر عزیزش را کـه نـذرتـان کـنـد آقـا تـمام مـالـش را گـذشـتم از هـمۀ بیقـراری حـرمت من از تمام غم و گریه زاری حرمت به کـفـشدار حـرم کفـشهای خود دادم کشان کشان ببَریدم به محضر سلطان شبـیه عـبد گـنهکـار، بر درِ سلـطان که قـلـب آهــنیام را طـلا کـنـد حـالا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام ( ایام زیارت مخصوص حضرت)
ای کاش حـرم بودم و مهـمان تو بودم مـهـمـان تو و سُـفـرۀ احـسان تو بـودم یک عمر گذشت و سر و سامان نگرفتم ای کاش فـقط بیسر و سامان تو بودم تا چـشم گـشودم به دلـم مهـر تو افـتاد زان روز چـو آهـوی بـیـابان تو بـودم طـوفان عجـیـبیست؛ غـمِ عـاشـقیِ تو چون موج اسیـر تو و طوفان تو بودم ای گنبد تو عشق، منِ خسته دل ای کاش چـون کـفـتر پَـر بستـۀ اِیـوان تو بودم یک پنجـره فولاد دلـم تـنگ تو آقاست ای کـاش زِ زُوّار خـراسـانِ تـو بـودم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
أعوذُ مِن کُـرُباتِ السَّواحَل الـمَنحـوس به چـشـمهای خــدائـیِّ شـاه اقـیـانـوس فـرار میکـنم از کـوخهـای خـاکآلود به ابـرهای طهـورای حضرت قـدّوس هراس وافـرم از شامهای تـیـره و تار روانه کرد مرا تا حریم شمس شموس وجوب شرعی و عقلی است این روانه شدن برای من نه فقط! که برای گبر و مجوس هرآنچه کرد که از زلف او جدا بشوم گرفت بـاد ز دسـتـم نتـیـجۀ معـکـوس ستاره در حـرمش میکـند گدائی نـور و ماه از غم دوریش میخـورَد افسوس نوشته اند: «عَلَیک الرّفیقُ ثمّ طریق» شروع و ختم ره عشق: یک سفر پابوس «غلام همّت آنم که زیر چرخ کـبود» از آسـتان رضا لحـظهای نشد مأیـوس خموش باش کنیسا! سکوت بانگ جرس! خموش باش کلیسا! سکوت کن ناقوس! سکوت، اسقف و پاپ و برهمن و خاخام! که میرسد دم نـقّـاره از منـارۀ طوس «رواق منظر چشم من آشیانۀ توست» بیـا و پا بگُـذار ای طبیب کـلّ نـفـوس بزرگ و کوچک و پیر و جوان و مرد و زن تو با تـمامی عـشّاق میشـوی مأنـوس اگر به «خاتِم مهر طبیبها» شهرهست کمی ز علم تو در سینه داشت جالینوس منارههای تو سرتر ز هر چه برج بلند رواقهای تو برتر ز قصر کیکاووس قسم به هر چه که زیباتر است از زیبا کـبـوتـران تو زیـبـاتـرنـد از طـاووس چـقدر تا سر زلف تو پر زده سیـمرغ چقدر سوخـته پیـش قـدوم تو قـقـنـوس شبـیـه خانۀ کـعـبه حـریم تو امن است گناهکارم و در مـرقـد تـوأم محـروس فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی! که دست رد زدنت هست بدترین کابوس علَی الصّباح قیامت به نعره خواهم گفت: که من اسیر تو بودم ز عهد دقـیانوس
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
هلا دریا! چه راحت پُر کند عشقت سبوها را چه راحت میپذیری در خودت این خُرده "جو"ها را تو را هرکس که پیدا میکند، گم میکند خود را تمنای تو شیرین میکند این جست و جوها را تو آن دست پُر از مهر خدا در آستین هستی که دستانت برآورده است عمری آرزوها را تـمام گـریهها از دامنت لـبخـنـد برگـشـتـند مصفّا میکند حال و هوایت خلق و خوها را اگر بازار رمّالان شهر از سکّه افتاده است تو بر هم میزنی قول و قرار پیشگوها را چه نوری داده زیر سقف ایوانت نمازم را چه شوری داده حوض صحن جمهوری وضوها را اگر هـر بار عهـدم را شکستم با تو، میآیم دلم گرم است پاسخ میدهی بیچشم و روها را بگو نقّـارهها را تا به سازی تـازه بنـوازند که پاسخ داده حضرت بر سلامم "أدخلوها" را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
رسـیـدم دوبـاره بـه درگــاه شـاهـی چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی سلام ای غریبیکه در صبح محشر ندارم به جز مُهـر مِـهـرت گـواهی خیالت به سر خون هجرت به گردن به شوق تو کردم چه شال و کلاهی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
نـقـّـارۀ تـو فـخــر تـمـامـیِّ سـازهـا نـاز تو را خـریـده خـداونـدِ نـازهـا تو پادشاه عـشقی و در پیش پای تو خـم میشـود سر هـمۀ سر فـرازها حتّی به حال کـفـتر جـلـد حـریـم تو افـسـوس میخـورند تـمـامی بـازها بر دستگاه «آمدهام»غبطه میخورند حتما مقام «رست» و«بیات» و«حجاز»ها اذن دخول در حرمات ذکر فاطمه است در دست مادرست در اینجا جوازها سائل شدن به فاطمه اینجا مزیّت است بـالاتـر اسـت از هـمـۀ امـتــیـازهـا بالای طاق پنجره فـولاد حک کنید: »صندوقـچۀ طلایی آمـال و رازها« زیباترین خـطـوط موازی عـالـمـند صف های زائـران تو وقت نـمازها آموخـتم تو را به جـوادت قـسم دهم اینگونه میدهی تو جواب نیازها…
: امتیاز
|
مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
رخصت گرفت بـاد صبا از امام ما تا که به محـضرش برساند سلام ما سائل سلام داد و کریمی علیک گفت سلـطان اشـاره کرد نـوشتـنـد نام ما هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریـدۀ عـالـم دوام ما ما بینگـاه حـضرتش آدم نمیشویم ناپخته است بیکرمش خشت خام ما زائر شدیم و زائـرمان جبـرییل شد در بارگـاه اوست چـنین بارِعـام ما میـخـانه است بـارگـه ثـامـنالحجـج در هر رواق پر شده از نور، جام ما رو به ضریح پیش خودم فکر میکنم دستی که ریخت شهد محبّت به کام ما نقاره… باز پنجره فولاد شد شلوغ طـفـلی گرفـته است شـفا از امام ما آقا سهجا به زائر خود لطف میکند خـتـم کـلام، میشـود آتش حـرام ما
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ای در تن بیتاب زمین، قـلب تپـنده در گوش زمان اسم تو اعجاز کننده هـمنام یدالـلهی و اعجاب برانگـیـز در دست تو هر معجزه یک برگ برنده پیچیده در آغوش پُر از مهر حریمت آرامـش دلهـای ظـریف و شکـنـنـده با پنجره فولاد الهیت عجـین است درمـان مـرض های مـداوا نـشونـده بستهست به کندوی عسل خیز ضریحت شیرین شدن تـلخـی غـمهای گـزنده آواز مـسـیـحـایی نــقّـارۀ صـحـنـت ناخواسته دل میبرد از هر شنونده از بسکه دل ما به هوایت زده پرپر زیر قـدمت پُـر شده از بـال پـرنـده یک روز اگر از حرمت دور بمانم جان میدهم از غصۀ این درد کُشنده
: امتیاز
|
مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
از عشقِ رضا، نبضِ زمان در نوسان است از برکتِ عشقش، نفسم در هیجان است وقتی که دلم محفل آشوب و هیاهوست آغوش حرم، اَمنترین جای جهان است هر یک طپشِ قلبِ من از ضربِ نگاهش در سینه به عشقِ حرمش در ضربان است در حولِ مـدارِ گُـلِ خـورشیدِ جـمـالش منظومۀ عرشِ علوی در دوَران است از سـمت حـریـمِ رضـوی آمـده گـویـا وقتی نفسِ باد صبا مشک فـشان است سرمـایـۀ من عـشقِ شَهـنـشـاهِ دل آرام هر ثانیهاش ناب ترین گنجِ زمان است طعـمِ شـعـفِ شـوکتِ پـرواز چـشـیـدَم در پهنۀ عرشی که چنین اَمن و اَمان است چـشمِ دل ما دوخـته بر گوشۀ چشمش با گوشۀ چشمی به دلم، تاب و توان است در پنجـرۀ چـشمِ ضریحَـش گِرۀ عشق لبریز از احساسِ دو چشمی نگران است در چـشـمـۀ چـشـمانِ امـیـدم دمِ دیـدار احساسِ شعف، در رگِ هر دیده عیان است از دیـده و دل پَر بِکـِشد وسعتِ غـمها وقتی گل لبخندِ رضا سیبِ جنان است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
سـالها دیـدۀ دل جانب رضوان داریم این چنین میل تماشای تو جانان داریم کعبه خود دیده به اشراقِ نگاهت دارد ما نه تـسلـیمِ تو در اوج رضائـیم همه لطـف تو بود که در دین خـدائـیم همه هر کجـائـیم به کـوی حرمت مهـمانیم مرکز نور سماوات و زمین مرقد توست وسط باغ جنان، خُلد برین مرقد توست بیشـمارند ملائک به طـواف حـرمت آستان تو همان عرش خدای ازلیست مهر و حُب تو همان معنی خیرالعملیست بر هـمـه عـالـم و آدم تو ولایت داری خُرَّم آن دل که به عشاق رهت پیوسته جان بگیرد ز تو هر جان، به لب دلخسته ردِّ سـائـل نـنـمـایـی که مـرامت نـبـوَد عرش حق سقف وَزینی است که بر پایۀ تو هستی عالمی از جان گرانمایۀ توست جلوۀ طور ز یک سایۀ تو منجلیاست آشـنـایی من و تـو ز قـدیـم است قـدیـم دل من کنج حریم تو مقـیـم است مقـیم مرز ایمان به تو، مرز است به خوبی و بدی مشهدت باغ بهشت است و تماشا دارد در میـانـش حـرم و گـنـبـد زیـبـا دارد لحظه لحظه دل ما در حرمت مهمان است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
باید به عـشق گـنـبـد تو یـاکـریم شد روی مـنـارههـای الـهـی مـقـیـم شـد حیف است پا به صحن و سرای شما نهم بـاید سـوار بـال مـلک یا نـسـیم شد هر کس دخیل پنجـره فولاد میشود تا روز حـشر خـانهاش آباد میشود صحن و سرای خانهات آباد یا رضا صید تـوأیم گر تویی صیاد یا رضا روزی سـفرههای شب ما زیـاد شد وقتی که راهمان به تو افتاد یا رضا مهر تو را به آب و گل ما گذاشتـند نام تو را شـفـاعت عـالـم نگـاشـتـند بـال و پـر فـرشـته گـلـیـم سرای تو آقـا شـود کــنـار تـو آقـا، گـدای تـو آنقـدر وسعت حرمت کبریایی است جا شد بهشت گوشه صحن و سرای تو حالا بهـشت، هم نـفـس زائرت شده در کوچههای دور حرم عابرت شده بایـد بـرای درک تو پـر در بیـاورم غیر از رئـوف، واژه بهـتر بیاورم بـایـد بـرای مـنـقـبـت بـیکـرانـهات یک صفحهای به وسعت محشر بیاورم محشر به شانههای تو مثل کبوتر است وصف تو از خیال و شعورم فراتر است بی نورت آفتاب به دردی نمیخورد بیعطر تو گلاب به دردی نمیخورد بوسه، مرا ز پای تو سیراب میکند با این حساب، آب، به دردی نمیخورد یـک ذرّه از تـلـؤلـؤ تـو آفـتـاب شد خورشید بی وجود تو خانهخراب شد صحن عتیق هرچه مسلمان درست کرد از برکت تو بوذر و سلمان درست کرد شبهـای جـمعه از نفـس زائـران تو دور ضریح، چند سلیمان درست کرد بیهوده نیست عاشق تو بی قـرار تو اینگونه بود مور شدن در جوار تو خوب است در حریم شما استخارهها هـیچاند در بـرابـر نـورت سـتارهها سوگند میخورم به جلال تو یا رضا عرش خداست بر سر دوش منارهها پیش تو استخـاره گرفـتـیم و بد نشد گـلـدسـته حـریـم تو آقـا رصد نـشـد هرجا کریم هست، کرمخانه میشود بالم فـقط به گرد تو پروانه میشود کـنج حـرم نـشـسـتهام و داد میزنم هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود آقا کرامت تو در اینجا زبان زد است کرببلای دیگر من شهر مشهد است دست تو خاک را به نظر کیمیا کند ظرف مـس وجـود مرا هم طلا کند حس میکـنم کـنار تو نام حسین را نام حـسین در حـرم تو چـهها کـنـد پـابـوسی تو پـاره گـریـبـانـمان کـند راهی به سوی شهر حسین جانمان کند آن سائلی که دامن لطف تو را گرفت یادم نرفته نیـمه شبی که شفا گرفت جان جـواد را که قـسم داد پیـش تو یک اربعین، از حرمت کربلا گرفت دارالشفاست کوی تو یا ثامن الحجج وجه خداست روی تو یا ثامن الحجج
: امتیاز
|
مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
امـشب دوبـاره بـال پـروازم درآمـد امشب دوباره عشق سویم با سرآمد قـصد زیارت کردم و اوجی گـرفتم روحی مرا در چارچوب پیکـر آمد دور حـرم چـرخـی زدم دیـدم برای جـارو کـشیدن جـبـرئیل شهـپـر آمد در کفشداری های او در حال تعظیم روح الأمین گوید خوش آمد بر گدایش
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام
در بـارگـاه قـرب رضا الـتـجـا کنم شایـد رئـوف آل عـلی را رضا کنم مرغ مهاجرم وطنم مشهدالرضاست من خـاک را به نام شما کـیـمیا کنم اما چه سود خسته دلی پر شکستهام من آمـدم که زخـم پـرم را دوا کـنم باران رحمتت شده جاری و گو چسان در بحر بیکران تو خود را رها کنم؟ آسوده خاطرم که شوی شافعم به حشر در هر نفس اگر که شما را صدا کنم موسای آل فـاطـمه گـشتم اسیـر نیل بهر نجـات از تو تـمـنّـا عـصا کـنم مرثیه خواندهای تو ز گودال قتلگاه از بعد روضه رو به سوی کربلا کنم
: امتیاز
|